تنهاترین تنها

ماورای عشق

تنهاترین تنها

ماورای عشق

نمی دانم

گاهی شاد ؛
                   گاهی غمگین ؛
                                         حال خود نمی دانم ...
نالانم و شاید پشیمان
هیچ گاه حتی رویای این لحظات را هم تصور نمی کردم
به تقدیر ناسزا نمی گویم ، چون خود کور بودم !
ولی من می دیدم ... دیده های من همه رویا بود ؟ یا خیالی خام ؟
من اینجا هستم ولی تو را نمی بینم
راه رفته را برگشتن سخت است ؛ 

یا شاید گاهی محال !
نمی دانم !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد